چند روایت از زندگی امام موسی صدر/ مردی که تاریخ هیچگاه او را فراموش نمیکند
تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۸۷۵۲۴
نهم شهریورماه سالروز ربوده شدن امام موسی صدر است؛ مرد دوستداشتنی تاریخ که وسعتی بیحد و اندازه داشت، هرچه داشت رو کرد تا غبار کدورت محو شود و کینههای به مرداب نشسته، پاک شوند، او خوب هم این کار را کردهبود، این را میشود از شمار مریدانش خوب فهمید.
به گزارش خبرنگار ایمنا، آشنایی است که دانستههایمان از او اندک است، محبوبی است که محبوبیتش در دینداری، اسلامشناسی، مردمدوستی و کلی واژههای ناب و تر و تمیز دیگر خلاصه شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او را از آن رخداد بزرگ یاد میکنیم از نبودنش، از ربودنش، اقتدارش، رهبریاش و بیقراریاش برای وضعیت شیعیان لبنان، ستودنی بود، لبخندش به دلهای زخمخورده جلا میداد و حضورش بیتابیهای روزگار غریب را درمان میکرد.
انگار میخواست زخم نشسته بر تن ایمان آدمها را درمان کند، مردی که یک شهر دوستش داشت، یک شهر شیفته لبخندش بود و یک شهر دلباخته ایستادنهایش در برابر هر واژهای که از ظلم، سخن میگفت، نبودنش چونان بودنش پر از نور بود، حضورش تداوم آگاهی بود، هنوز بعد از سالها، عصاره محبتهایش از کوچه پس کوچههای تنگ و کمر باریک لبنان با دیوارهای بلند که خنکای نسیم را روی صورت مینشاند، میچکد، کاش هرگز در گوش تاریخ زمزمه نمیشد که او را ربودند و دیگر نیست، بله واژهها به صف شدهاند برای گفتن از مرد همیشه دوستداشتنی تاریخ، امام موسی صدر.
او مثل غزلی ناتمام بوداگر بود حالا پیرمردی ۹۵ ساله بود، لابد خیلی هم مهربان و خوشپوش و همچنان خوشسیما و به تعبیر رفقایش ماهرو، شاید برگشته به زادگاهش قم بود و گاهی هم خودش را غرق کتابهای کتابخانه شخصیاش میکرد، شاید هم نه، شعر میخواند و تلاش داشت تا شعری که ناتمام مانده بود را تمام کند.
قم زادگاهش بود و درس حوزه را از آنجا شروع کرد و تهران دیار دومش برای ادامه تحصیل شد، آن هم در دانشگاه تهران، لیسانسش را هم از آن دانشگاه گرفت در رشته حقوق، البته که تحصیلات عالی را در حوزه علمیه قم و نجف تا سطح اجتهاد ادامه داد و کنار آن همه آموزش، زبان فرانسه را هم مثل زبان انگلیسی و عربی خوب یاد گرفت.
وقتی به درخواست و دعوت مردم لبنان و علمای آن دیار ترک وطن کرد و راهی لبنان شد، خیلی زود رهبری شیعیان لبنان را در دست گرفت، او آن زمان پسری ۳۱ ساله بود، شرایط مردم از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در شرایط بسیار بدی قرار داشت، اوضاع اجتماعی هم چندان تعریفی نداشت و تنگنای سیاسی هم دستش را دور گردن اهالی آن دیار انداخته بود و با تمام وجود آنها را تحت فشار گذاشته بود، اما او خیلی زود توانست شرایط را سامان دهد.
سوم شهریورماه سال ۱۳۵۷ بود و آخرین مرحله از سفرهای دورهای او به کشورهای عربی، با دعوت رسمی قذافی وارد لیبی شد اما در روز نهم شهریورماه همان سال ربوده شد و بهتی به پهنای جهان بعد از شنیدن این خبر دنیا را فرا گرفت.
بیتفاوتی نسبت به احوال مردم برایش معنا نداشتحسابی مشغول درس و کار بود. روزهایش با کار و فعالیت از شهر صور در جنوب لبنان شروع میشد و آخر شب در طرابلس و حومه جایی در شمال لبنان، تمام میشد، روزی ۱۷، ۱۸ ساعت کار بیوقفه تقریباً کار هر روزش بود، اطرافیانش که اعتراض میکردند، میگفت: «چارهای ندارم، نمیتوانم مشکلات مردم را ببینم و بیتفاوت باشم.»
سفرهای کاری که میرفت، زمانهایی میشد که گاهی دو ماه و حتی بیشتر خانوادهاش، او را نمیدیدند، اعتقاد داشت اگر حق این جامعه را ادا کند حق خانوادهاش را هم به جا آورده است، اما اگر تنها حق خانوادهاش را ادا کند، حق جامعه به درستی ادا نشده است، میگفت: «امروز مسئولیت این مردم با من است و نمیتوانم خانوادهام را بر آنها ترجیح دهم.»
بیقرار کار بود و بیتاب خدمتزخمهای نشسته بر تن لبنان یکی دو تا نبود، دیاری که هویت و اصالتش بر اثر نفوذ استعمار فرانسه رنگ پریده به نظر میرسید، باید دوباره جان میگرفت و او جانانه از عهده این مسؤلیت برآمد.
آرام و قرار نداشت، دلش تنیده بود به خدمت و تا به خواستهاش هم نمیرسید، دستبردار نبود، تأسیس جمعیت برّ و احسان، خانه دختران بیسرپرست، آموزشگاه قالیبافی، مرکز بهداشتی درمانی، مدرسه صنفی جبل عامل و حوزه علمیه تنها گوشهای از فعالیتهایش بود، کنار همه این کارها تشکیل مجلس اعلای شیعیان و تأسیس جنبش مستضعفان و سازمان امل هم از دیگر فعالیتهایش بود.
رفتارش جاذبه دین را زیاد میکرد و دوستداران علی (ع) را زیادترهم اهل دیانت بود و هم از تبار سیاست، با این که رئیس مجلس اسلامی اعلای شیعیان و مسئول سازمان بود، حسابی خوشاخلاق و خاکی بود، یک بار که مثل خیلی اوقات روی خاک نشسته بود، در جواب صحبت سیدحسین موسوی، عضو شورای فرماندهی حزبالله لبنان که به او گفت: «جای سیدِ ما بالاتر از روی خاک نشستن است»، چنین پاسخ داد: «ما خاکی هستیم. ما به ابوتراب علیبنابیطالب (ع) منتسب هستیم. بر ما واجب است که آماده باشیم تا جایگاه خودمان را روی خاک سنگرها حفظ کنیم. سنگرهای جبهه جنگ، سنگرهای دفاع از سرزمین و کرامت مقدسمان.»
این شیفتگی و دلدادگیاش به علی (ع) و خاندانش، جاذبه دین را زیاد میکرد و تعداد شیفتگان علی (ع) را زیادتر.
کرامت انسانی برایش اولویت بودآنقدر آدم حسابی بود و مردم دوست که وقتی خبر آوردند، بمبهای نامرد اسرائیل، آشیانه اهالی روستای اهل سنت عین عرب را با خاک یکی کرده و سبب شده تا مردم به دشت مرجعیون پناه ببرند و آسمان خدا سقف خانهشان و زمین، فرش زیر پایشان شود، گفت: «هرگز نمیتوانم بپذیرم که آنان، حتی یک شب را، در هوای آزاد صبح کنند.»
برای همین بلافاصله دستور داد که پیش از فرارسیدن شب، چادر، پتو و سایر لوازم تهیه و برای اهالی روستا ارسال کنند، همان که میخواست هم شد، سحر که رخش را نشان داد و اهالی مرجعیون از خوابی که رنگ و رویش پریده بود، بیدار شدند، صدها چادر سفید را دیدند که در سراسر زمین مسطح و هموار آن منطقه برپا شده بود.
او فقط میخواست کرامت انسانی، انسانهای زخمخورده از خشم بمبهای اسرائیلی با هر دین و مسلکی که بودند حفظ شود، همین.
خواسته متفاوت مادر شهید از اوتصمیم گرفت با دکتر مصطفی چمران به دیدار مادر شهیدی که فرزند جوانش که تنها جوان خانواده بود و به شهادت رسیده بود، برود، آن مادر شهید، همسرش را از دست داده بود و پسر جوانش که نانآور خانه بود هم به شهادت رسیده بود، خانه، خانهای محقر و کوچک بود که اهالی محل نزدیکیهای خانه و اطراف خانه جمع شدند، او همینکه وارد شد، کنجی را انتخاب کرد و روی زمین نشست، چند نفری از بزرگترهای خاندان آنجا حضور داشتند، پیرزن سرتاپا سیاه پوشیده بود و در جلوی امام موسی صدر هم نشسته بود و هیچ حرفی هم نمیزد که یکباره شروع به حرف زدن کرد و با حالتی عصبانی و صدایی که از خشم عصبانیت کمی به هم گره خورده بود و همه فکر میکردند که رو به امام موسی صدر میخواهد شکایت روی شکایت بگذارد، گفت: «ای امام موسی! تو چرا اردوگاه برای زنان تأسیس نکردهای تا من بتوانم در آن اردوگاه آئین جنگاوری بیاموزم و من نیز به افتخار شهادت نائل شوم.»
داشتههای اعتباری دنیا برایش اهمیت نداشتتمام خودش را وقف کار کرده بود، با وجود جسارت و قاطعیتی که داشت، برای مردم مظلوم حسابی دلسوز بود و مخلصانه هم کار میکرد، مال دنیا برایش مهم نبود و حتی تمایلی برای جمع کردن هرآنچه در این جهان اعتباری بود و موقت، هم نداشت، هیچ تمایلی به اینکه زندگی خود را از لحاظ اقتصادی تغییر دهد و اسیر تجملات شود، در او دیده نمیشد، وقتی یکی از رفقایش به نام حجتالاسلام سیدمحمد غروی به او گفت که با کار کردن به این سبک و سیاق خودت را از بین میبری و کمی هم به فکر خودت باش، گفت: «فردا که زیر خاک رفتم، به قدر کافی وقت دارم استراحت کنم. الان که زنده هستم، باید حرکت کنم.»
کد خبر 684096منبع: ایمنا
کلیدواژه: امام موسی صدر ربوده شدن امام موسی صدر سالروز ربوده شدن امام موسی صدر لبنان شیعیان لبنان شهید مصطفی چمران لیبی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق امام موسی صدر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۸۷۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاکید ماموستا رستمی بر توجه به معیشت و زندگی کارگران
امام جمعه سنندج توجه به بهبود معیشت و هزینههای زندگی کارگران را خواستار شد و گفت: باید آنچنان به این قشر زحمتکش توجه و نیازهای آنان را برآورده کرد که در زمان بازنشستگی و پیری دغدغهای نداشته باشند. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، ماموستا فائق رستمی در خطبههای نماز جمعه این هفته که در مسجد جامع این شهر اقامه شد، اظهار داشت: شهدای کارگری در راستای تلاش، ایثار و فداکاری جان خود را از دست دادند که باید این راه پر افتخار ادامه داشته باشد.
وی با بیان اینکه چرخه اقتصاد کشور به دست کارگران به چرخش درمیآید، گفت: دست تکتک کارگران کردستانی را بوسیده و قدردان زحمات و تلاشهای بیوقفه آنان هستیم.
امام جمعه سنندج با اشاره به عنوان شعار سال تصریح کرد: به حرکت درآوردن چرخه اقتصاد جز با مشارکت مردم و تقویت کارگران میسر نمیشود.
وی افزود: جهش تولید یعنی تقویت مشارکت مردم، استفاده از منابع خدادادی، نخبگان، فارغالتحصیلان، معادن و منابع خدادادی استان، کارخانجات و درآمد مرزها؛ امید که این ظرفیتها مورد توجه قرار گیرد.
ماموستا رستمی توجه به بهبود معیشت و هزینههای زندگی کارگران را خواستار شد و عنوان کرد: باید آنچنان به این قشر زحمتکش توجه و نیازهای آنان را برآورده کرد که در زمان بازنشستگی و پیری دغدغهای نداشته باشند.
وی با تاکید بر اینکه چرخش چرخ تولید کشورمان در گرو همراهی کارگران است، اظهار کرد: همه ظرفیتها در کردستان برای تحقق جهش تولید وجود دارد اما نیاز به کار و تلاش دارد.
نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه عدالت در همه حوزهها و میان اقشار یکسان اجرا شود، تأکید کرد: باید کاری کنیم کشور را با تولید به سمت قلههای ترقی پیش ببریم و با جهش تولید تحریمها را خنثی کنیم. برای انجام کارها تحریم را بهانه نکنیم.
وی با اشاره به اهمیت کسب و روزی حلال از دیدگاه قرآن ابراز داشت: کسب روزی حلال یکی از فضائلی است که دین اسلام تاکید بسیاری بر آن داشته و در آیات قرآن و روایات همواره انسانها را بر کسب روزی حلال و طیب و پاک تشویق کرده است.
امام جمعه سنندج گفت: پاکیزهترین مال آن است که از حلال به دست آید، کسی که در طلب رزق حلال از شهری به شهری رود، مانند کسی است که در راه خدا جهاد کند.
انتهای پیام/481/.